جدول جو
جدول جو

معنی رستخیز درافکندن - جستجوی لغت در جدول جو

رستخیز درافکندن
(تَ کَ دَ)
رستخیز افکندن. هنگامه بپا کردن. وحشت آفریدن. قیامت بپا کردن:
به تیر و کمان و به شمشیر تیز
درافکند در سرکشان رستخیز.
فردوسی.
برانگیخت چون چرمۀ گرم خیز
درافکند در هندوان رستخیز.
اسدی (از شعوری).
و رجوع به رستخیز افکندن و رستخیز فکندن و رستخیز برآوردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ فَرْ رُ زَ دَ)
قیامت بپا کردن. هنگامه کردن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رستخیز برآوردن و رستخیز آوردن شود
لغت نامه دهخدا